در این نوشتار می خواهم دباره قاجار و ویژگی ها آن ها و کار ها و تاثیرات اون بر ایران بنویسم
همان طور که می دونید این سلسله موسسش آقا محمد خان بوده،این سلسله از ایل قاجار سرچشمه گرفت ،باید همین را حتما بگویم که هر حکومتی که پیش تر یک ایل بوده همیشه به فکر منافع ایل خود پس از قدرت گرفتن بوده و منافع ملی چندان معنایی نداشت نه تنها قاجار حتی دیگر قوم ها مثل آق قیونول ها ،غزنویان و ...
برای همین قاجاریه هم این راه را در پیش گرفت یعنی فکر کردن به ایل و تبار خود و همیشه در قدرت ماندن ، و درباره نام این نوشتار هم باید دلیلش را خودتون بدونید! البته در اینجا کمی بازتر و فرا تر به مسایل نگاه می شود. دیگر چه انتظاری باید از چوپانانی که فقط دامپروری می دانستند برای مملکت داری کشوری آن هم ایران بزرگ داشت؟
نژاد:
قاجاریه مغولانی بودند که پس تازش مغول ها به ایران وارد شدند و ترکمن بودند. در نتیجه این خاندان اصلا ایرانی نبودند که خود را ایرانی می داستند.میهمانان ناخوانده ای که نمک خوردند و نمک دان شکستند.
درباره این ایل و رییس ها و مردمانش دیگر سخن نمی گویم. ولی تا همین جا بدونید که اون ها اصلا ایرانی نبودند.
شروع حکومت:
تا قبل از قاجار ، زندیه حکومت را در دست داشت که پس از کریم خان زند دیگر رو به فنا رفته بود.همه برای خود آهنگ شاهنشاهی می نواختند و آرزو ها در سر داشتند که در همین اوضاع بس نا پسند آقا محمد خان قاجار توانست همه را از صحنه دور کند و خود را شاه نامد و این سلسله ننگین رو به وجود آورد.
همه ما کریم خان زند رو شاهی مهربان و خوب می شناسیم.ولی من معتقدم او سیاست کافی را نداشته که پس مرگ خود این چنین ایران را بی صاحب رها کرده. پرورش ندادن شاهزداه های مناسب و نداشتن سیاست شاهناشی که یک شاه باید داشته باشد!او به جای واژه زیبا و بزرگ شاهنشاه به خود فرنامی(لقب) تازی(عربی) داده:وکیل الرعیا ،به چم(معنی) وکیل مردم!
دیگر زیاده گویی نکنم و از موضوع اصلی دور نشیم.
پس از شروع سلسله و به تخت نشستن آقا محمد خان ایران وضعیت خوبی نداشت ،و او با تمامی ویژگی ها بدی که داشته تونسته از هم پاشی ایران جلو گیری کنه ولی ای کاش می شد زمان در همین جا متوقف بشه !
پس از مرگ آقا محمد خان:
زمان سپری شد و پس مرگ آقا محمد خان حکومت به برادر زاده او یعنی فتحعلی شاه رسیده ،نمی خوام مانند تو کتاب های مدرسه بنویسم ولی این که ما از تاریخ باید عبرت بگیریم ،شاید فکر کنید که شاه ها آدم های بدی بودن و ما نباید مثل اون ها باشیم نه منظورم در این حد محدود نیست!
حتی در سیاست های امروز باید به کشور هایی که در گذشته به این ایران صدمات زیادی زدند توجه داشت.باید تاریخ کشورمون رو بدونیم تا اون رو دوباره تکرارش نکنیم،زمام داران ممکلت باید تاریخ رو خوب بدونند تا بفهمند که چطور باید با مردم رفتار کرد تو خیابون ها باید بفهمند چه چیز هایی تو ایران در بین مردم قدرت داره ،نقاط ضعف حکومت های قبلی و مردمان گذشته چه بوده!
همه و همه این ها می تونه به ما در راه آینده کمک کنه حتی در مقابل کشور های دیگه باید تاریخ اون کشور رو بدونیم تا بفهمیم که چطور باید با اون کشور رفتار کرد همانطور که اروپاییان تاریخ این ایران رو شناختند و فهمیدند که چطور میشه این کشور رو به بازی گرفت!
ولی ای کاش که در زمان قاجار این گونه می شد. ولی شاهان قاجار جز به قدرت خود و خودشان به چیز دیگر فکر نمی کردند!چون حتی ایرانی نبودند که دلشان برای هم میهناشون بسوزه
آقا محمد خان قاجار در کرمان هزار چشم در آورده ، و بعد ها که همین مردم با دلی خون به نزد شاه های بعدی از وضع زندگیشان شکایت می کنند شاه به لهجه آن ها می خندد و همه چیز را به شوخی می گرفتند. انگار نه انگار که شاه سرزمینی بزرگ به نام ایران بودند نامی که افتخار ،نجابت و
آزادگی رو به یدک می کشد. وارث امپراطوری چندین هزار ساله بودند.
در این زمان زندگی همین طور رو به سیاهی می رفت!
لکه های سیاه بردفتر تاریخ ایران:
همانطور که می دانید شاهای قاجاریه سرزمین های زیادی را ازدست دادند که مسئله به همین ها ختم نمی شود ،امتیاز های بزرگی که به کشور های بیگانه داده شده ولی بدور از همه این ها ،امنیت در کشور حاکم نبوده نه تنها امنیت بلکه نبود نظم و قانون زندگی مردم را سخت می آزرد به طوری که کسی جرات بیرون آمدن در شب را نداشته و حتی برای رفتن از تهران به مشهد می بایست ابتدا به روسیه رفت و سپس از آنجا به مشهد رفت. تا این حد مملکت صاحب نداشت!
حتی اداره ژاندارمری به دست سوئدی ها بوده و عدالتی وجود نداشته. پشتوانه ای برای سرمایه کشور وجود نداشته تا جایی که انگلیسی ها حق چاپ پول را داشتند.
این را بدانید که هر حکومتی که پشتبانی مردم را از دست بدهد ،محتاج بیگانه می شود که در همه تاریخ قابل مشاهده است...
و همین طور امتیاز های دیگر که مثلا تگراف هم به دست آن ها بوده!
امان از بی سوادی ! گفته می شه که شاه قاجاریه ای به فرزند خود برای استوار نگه داشتن حکومت می گفته اگر می خواهی مردم را ساکت داری و خود حکومت کنی آن ها را بی سواد نگهدار!
همین طور هم شده !سطح بی سوادی در ایران بسیار بالا رفت تا جایی که درصد پایین مردم ایران سواد داشتند...
وضعیت بهداشت خیلی خراب بوده در روستا ها که دیگر بی داد می کرد مردم روستا حتی
توالت نداشتند!
بی کاری و نبوده حرفه در بین مردم بسیار زیاد بود و کسی به این موضوع ها اهمیت نمی داد.
آنقدر که مردم روستا هم کشاورزی نمی کردند و کار آن ها فقط پرسه زدن در خیابان ها بوده.
در این زمان هم روحانیون خیلی قدرت داشتند و حتی در امور مملکت داری دخالت می کردند که حتی با پیشرفت مملکت هم مخالف بودند و بعد از بر افتادن قاجار حتی با وجود نظام جمهوری مخالف بودند! حتی این شیخ فضل اﷲ نوری که او را مردی بزرگ می دانند و در کتاب های تاریخ عکس او وجود دارد مردم ایران را گله گوسفندی می دانست که نیاز به چوپانی دارند منظورش شاه مستبد بود!
به علاوه مشکل بزرگی دیگر از بین رفتن های فرهنگ ایران و زبان بوده!
در آن زمان ایران با فرانسه روابطی داشتند در همین زمان کلمات بسیار زیادی از زبان آن ها وارد زبان فارسی شده، که حتی یک سازمانی وجود نداشت که معادل سازی کند واژ های هم چون: دوش ، بلیط ، مرسی و بسیار بسیار کلماتی دیگر که در آینده در نوشتاری دیگر پیرامون زبان پارسی می نویسم.
بله هم میهنان این ها همه بخش کوچکی از کار های شاه های قاجار بوده بر سر این مردم آورده اند که همگی با قدرت گرفتن رضا شاه پایان گرفت و ایران دوباره زنده شده که حتما نوشتار بعدی من درباره حکومت کوتاه پهلوی می باشد